دولتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ت، جمهوری جمهوری اسلامی، جمهوری خلق، جمهوری دمکراتیک، دموکراسی، دولت فدرال
دوست نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست صمیمی، رفیقجونجونی، شریک زندگی، همسر، ندیم، مصاحب، معاشر، محرم، محرم اسرار، ندیمه، دو جان دریک قالب، رفیق حجره و گرمابه اطرافیان، اقو
دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ر، رفیق▲، همراه، همصحبت، مونس، همدم، حبیب، همنشین، مصاحب، معاشر، شخص عاشق، همکار همسایه، هموطن همکلاسی، بغلدستی، بچهمحل آشنا رابطه، پ
دوست بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بودن، دوستی کردن، آشنابودن آشنا شدن، نزدیک شدن، اُختپیدا کردن، ازدر دوستی درآمدن، ارتباط گرفتن (یافتن)، تماس گرفتن، رابطه برقرارکردن آشن
دولتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ت، جمهوری جمهوری اسلامی، جمهوری خلق، جمهوری دمکراتیک، دموکراسی، دولت فدرال
ثروتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ت، دولت، تمول، دارایی، مال، مکنت، نعمت، هستی سرمایه، دستمایه، مایه توانگری، ثروتمند بودن، غنا، استطاعت، بضاعت، تمکین، توانایی مالی ثروتاندو
معاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ودن، ازهفت دولت آزادبودن، ازهرقیدی آزاد بودن، مصونیت سیاسی داشتن، آزاد بودن معاف شدن، بهانه داشتن، تقصیر را بهگردندیگری انداختن
هیئتمدیرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه هیئتمدیره، هیئت دولت، کابینه، دربار، هیئت وزیران رئیسجمهور، نخستوزیر، صدر اعظم کارگردان، رهبر ارکستر، رئیس باند سردمدار، پرچمدار، زمامدار
شرکتهای انحصاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت انحصاری، انحصارات، مونوپولی، تراست، کارتل، اتحادیه تولیدکنندگان (انحصار دخانیات) تصدیگری دولت، انحصار امتیاز، جواز، پروانه، مجوز(اجازه) حق تقدم، مز