دوربین [تصویربردار]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صویربردار]، دوربین عکاسی، رفلکس، دوربین فیلمبرداری، هندیکم، دوربین دیجیتال، وبکَم، موبایل عدسی تلهفتو، زوم فیلم، ویدیو عکاسی عکس، هولوگراف، ت
سایر ورزشهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رزشها، پرورش اندام، بدنسازی، بادیبیلدینگ، بادیشیپر وزنهبرداری:اسکات، یکضرب، دوضرب، وزنه، هالتر شمشیربازی، بولینگ، پاتیناژ، اسکی، آلپاین
دوربین [تصویربردار]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی صویربردار]، دوربین عکاسی، رفلکس، دوربین فیلمبرداری، هندیکم، دوربین دیجیتال، وبکَم، موبایل عدسی تلهفتو، زوم فیلم، ویدیو عکاسی عکس، هولوگراف، ت
نزدیکبین (ضعیفچشم)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نزدیکبین (ضعیفچشم)، دوربین، لوچ، یکچشم کمسو آستیگمات
تلسکوپفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وپ، دوربین نجومی، تلسکوپ بازتاب یا نیوتونی دوربیندوچشمی منشوری عدسی مرکب بزرگنمایی، بزرگنمایی زاویهای
کمسوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ضعف چشم، عیوب چشم، دوربینی، نزدیکبینی، چشم چپ، لوچی، دوبینی، آستیگماتیسم، کاهش تطابق، پیرچشمی، کوررنگی، شبکوری بیماریهای چشم: آبمروارید، آب آ