دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ر، رفیق▲، همراه، همصحبت، مونس، همدم، حبیب، همنشین، مصاحب، معاشر، شخص عاشق، همکار همسایه، هموطن همکلاسی، بغلدستی، بچهمحل آشنا رابطه، پ
دوست نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست صمیمی، رفیقجونجونی، شریک زندگی، همسر، ندیم، مصاحب، معاشر، محرم، محرم اسرار، ندیمه، دو جان دریک قالب، رفیق حجره و گرمابه اطرافیان، اقو
دوست بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بودن، دوستی کردن، آشنابودن آشنا شدن، نزدیک شدن، اُختپیدا کردن، ازدر دوستی درآمدن، ارتباط گرفتن (یافتن)، تماس گرفتن، رابطه برقرارکردن آشن
میهن دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست، میهن پرست، ناسیونالیست، وطنپرست، وطنخواه، وطندوست
عزیزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق من، محبوبۀ من، جانم، دلم، جان دلم، جان من، نازنین من طبیب من، حبیب من سرور محترم، آقایمحترم، سرور گرامی، استاد گرامی، دوست عزیزم، استا
دوست نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست صمیمی، رفیقجونجونی، شریک زندگی، همسر، ندیم، مصاحب، معاشر، محرم، محرم اسرار، ندیمه، دو جان دریک قالب، رفیق حجره و گرمابه اطرافیان، اقو
خوشروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی وشبرخورد، گشادهرو، دوست داشتنی، دلکش، مرضیه، دلنشین، دوستداشتنی، مردمدار، اجتماعی، معاشرتی، ملایم، لطیف، خوشرفتار، مطیع
منطقهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام منطقهای، محلی، کشوری، ناحیهای مسلماننشین هموطن، همولایتی دوست
لذت بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لذت بردن، بهره بردن، برخوردارشدن، کام گرفتن بهدهان مزه کردن، مزهکردن رغبت داشتن، دوست داشتن، خوش بودن اسراف کردن، پرخوری کردن