درجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، مقدار نسبی، اهمیت، قسمت، سهم، نسبت، عیار، کسر، نسبیت مقایسه جیره، کوپن، برش، تکه، سهم جزء بسامد، شدت، فرکانس، حجم، مقدار، کمیت سطح، ارتفاع، بلندی
درجهبندی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت درجهبندی کردن، ردهبندی کردن، رتبهبندیکردن، طبقهبندی کردن، درجه دادن مدرجکردن
نابرابری: تفاوت مقدار یا درجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م] نابرابری: تفاوت مقدار یا درجه، عدم تساوی تمایز، برتری کهتری ناهمگنی رنگارنگی، تفاوت سنگینتر بودن، سنگینی، گرانش سَبُکی عدم کفایت
درجهبندی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت درجهبندی کردن، ردهبندی کردن، رتبهبندیکردن، طبقهبندی کردن، درجه دادن مدرجکردن
نابرابری: تفاوت مقدار یا درجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م] نابرابری: تفاوت مقدار یا درجه، عدم تساوی تمایز، برتری کهتری ناهمگنی رنگارنگی، تفاوت سنگینتر بودن، سنگینی، گرانش سَبُکی عدم کفایت
اندازهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود هشده، اندازهگیری شده، درجهبندی شده، مترشده مدرّج فرضی، تقریبی، نزدیک، تخمینی ◄ تخمین سنجیده
برآوردکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دکردن، ارزیابی کردن، درجهبندی کردن، تخمین زدن حدس زدن، فرض کردن