متقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت متقابل، دوطرفه، دوجانبه، مشترک تعادلی، متعادل کننده، واکنشی مخالف، ضد، روبرو، متضاد بازدارنده تعویض شده، مبادله شده جدلی برعکس، وارون، وارونه، واژگو
عضوحزببادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام رصتطلب، جاسوس دوجانبه، مرتد، رفیق دزد وشریک قافله، چاپلوس، متقلب، دمدمی، نامرد، مزدور، شریک جرم، همدست
عملیات سریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود سری، جاسوسی، ضدجاسوسی، وزارت اطلاعات، مامور مخفی، جاسوس دوجانبه سیآیای، کاگب
قراردادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته قراردادی، پیمانی، محضری، الحاقی، متمم دوجانبه، دوطرفه، مشترک مُهرشده، مصوب، امضاشده معاملهشده، فروشرفته، خریداریشده
مبادله شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر له شده، تعویض شده، جابهجا(شده)، معاوضه شده، تعویضی، پایاپای شده، پایاپای، دوسره، همبسته متقابل، جبران کننده، تلافیجویانه بین-، بینقارهای، بینو