دادخواهی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دخواهی کردن، عارض شدن، دعویکردن، مطالبه کردن، وکیل کردن، وکیل گرفتن، تعقیب قانونی کردن امضا جمع کردن مطرح کردن، شکایت کردن
قطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، دریدگی، جداشدگی، انقطاع، گسل، چاک، شکاف مقطع، برش دوراهی قطع اندام (عضو) اختصار پیشگیری ✑ شقاق
انحراففرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت انحراف، دور شدن ازمسیر اصلی، جدایی، زیگزاگ، انحراف بهچپ (راست) دوراهی، سهراهی، انشعاب، گردش، دور تمام فقدانِ جهت، بیهدفی▼ انحراف فکری، گمراهی، بی
دفع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دفع کردن، راندن، رد کردن، دور کردن، پس زدن رم دادن، هی کردن، دوانیدن، دواندن بیرون کردن، خارج کردن، بیرون فرستادن میل نداشتن طرد کردن بالا آوردن [دف