دهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فداکار، بخشنده، بخشاینده، بخشایشگر، دستودلباز، سخی، سخاوتمند، بِدِه، ایثارگر، نظربلند کمککار، یاور خیّر، خیرخواه عابد
چیز ثبات دهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ثبات دهنده، پایاساز، تثبیت کننده، استوار کننده، متعادل کننده، باله، تیر ته کشتی، حمال کشتی، وزنۀ تعادل، پارسنگ، بالاست، سنگینی، خنثی کننده، جبرانک
چیز ثبات دهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ثبات دهنده، پایاساز، تثبیت کننده، استوار کننده، متعادل کننده، باله، تیر ته کشتی، حمال کشتی، وزنۀ تعادل، پارسنگ، بالاست، سنگینی، خنثی کننده، جبرانک
استفادهنشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دهنشده، نو، آکبند، دست اول، پستایی، اضافی، یدکی، خالی، بکر، تازه
صلحدهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دهنده، استمالت آمیز، مسالمتآمیز، صلح آمیز، آشتیجو، صلحطلب، مهربان، میانه رو، راضی کننده آشتیجویانه
تغییرعقیدهدادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام دهدادن، معذرت خواستن، بهانه آوردن، عذرخواستن، دبه درآوردن، پس گرفتن▼، بیعزم بودن، استعفا دادن، برگشتن، توبه کردن، دوپهلو صحبت کردن، منص
رأیدهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام دهنده، شهروند، مردم همیشهدرصحنه حوزۀ انتخابیه مبارزۀ انتخاباتی