دهشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دن، اعطا، انتقال، ارسال، ادا، اهدا، واگذاری، مصالحه، تسلیم، تقدیم، اجابت بخشش، احسان، عطا، داد، هبه، صلح، اعانه، انفاق، فداکاری، لطف ◄ ذینفع
داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی داشتن، دارا بودن، مالکبودن، صاحب بودن حق داشتن ◄حق بودن، مطالبه کردن تملیککردن تشکیل دادن مالک کردن▼ [≠ دربرداشتن، شامل بودن، مرکب بودن از ≠
جوهر داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود جوهر داشتن، ذات داشتن، تعیّن، واقعیت، وجود شخصیت، فردیت، عینیت بدن داشتن، ملموس بودن، جسمیت، محسوسیت، مادیت وزن، جاذبه، گرانش، سنگینی پُر بودن، مواد
تفوق داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت داشتن، تسلط داشتن، مسلطبودن، فایق آمدن اول بودن، مقدم بودن، تقدم داشتن، تفوق گرفتن (جستن، یافتن) بهاوج رسیدن
نظم داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شتن، مرتب بودن، هماهنگبودن، با هم خواندن، سازگار بودن (شدن) وارد صف شدن، در صف قرارگرفتن، دررتبۀ صحیح قرارگرفتن، جای خود نشستن، مستقر شدن
کمکهای بلاعوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بلاعوض، اعانه، خیریه، بخشش، احسان، دهش وام قرضالحسنه، اعطایوام یارانه، سوبسید، کمکهایاقتصادی خیرات، صدقه کمکهزینه تحصیلی، بور
عَرضهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص رضه، پیشنهاد، ایجاب، تعارف، تقدیم، پیشکش، دهش پیشنهادقیمت، ارائۀ قیمت، اُفر، ایجاب، تعیین نرخ مزایده، مناقصه، فروش انتخاب تصمیمسازی
نذرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب نی، پیشکش، صدقه، بلاگردان، خیرات، خیراتومبرات، دهش مراسم مذهبی ذبح، قربانی، قتل ذینفع نبودن، ایثار اطعام، شله زرد
خوبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی، نیکویی، اعتبار، شهرت، خوشنامی، حُسن، تعالی، صفات خوب انسانی مکارم، محاسن، خوبیها، الطاف، کرامات نیکی، احسان، بخشش، کرم، لطف، دهش، کمک، نی
کمکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک، یاری، مدد، مساعدت، امداد فریادرسی، دادرسی، دستگیری، احسان، نیکخواهی همدستی، یاوری، همیاری، معاونت، همکاری، بخشش، احسان، اع