دندانهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل نهدار، ارهای، کنگرهدار، زیگزاگ، مضرس، دندانهدندانه، نیشدار، خاردار، باریکشونده
دندانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل نه، رنده، اره، زبانه، فاق، شکاف، بریدگی، سوفار، کنگره چیزدندانهدار: اره، شانه، بُرس، قشو، برجوبارو چوبخط
دندانهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل نهدار، ارهای، کنگرهدار، زیگزاگ، مضرس، دندانهدندانه، نیشدار، خاردار، باریکشونده
تیزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل تیزی، برندگی، برایی، برش گزش دندانهدار بودن، [◄ دندانه 260]، ارهای بودن، خاردار بودن تندی، تیزی مزه
علامت گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ذاشتن، خط کشیدن، آهنداغکردن، داغ کردن، نشان گذاشتن، محدود کردن دندانهدار کردن، نوشتن دستچینکردن