ورزش باستانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ستانی، ورزش زورخانه، چوگان، شکار، تیراندازی، اسب تازی فنونزورخانه، شیرینکاری، شلنگ، شاطری، زورگری، چرخ زدن، کباده کشیدن، تکپر، تکچرخ وسائل
آلت تناسلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ی، آلت، اسافل اعضا، پایینتنه، عورت، شرمگاه، عورتین، دستگاه تولید مثل قبلودبر رَحِم، زهدان، بطن، بچهدان، واژن، اوول، تخمک، نطفه بیضه، خایه، تخم،
مشابه عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه عمل کردن، دنبال کردن، همرنگ جماعت شدن، پیروی کردن، منطبق بودن تأسی کردن
دعوا راه انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) اه انداختن، دنبال دعوا بودن، بهجنگ خواندن، مبارزهطلبی کردن، بهمبارزه طلبیدن
درآیندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ده، بهموقع خود، دربلندمدت، نهایتاً، انشاالله، بهزودی، الآن است که ...، بعداً، همینروزها، متعاقباً ازقضا احتمالاً