آدم فقیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی قیر، مسکین، درویش، ورشکسته سائل، گدا آشغالجمعکن مساکین، فقیربیچارهها، فقیرفقرا، قشر آسیبپذیر
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، پارسا، عارف، عابد، شیخ، درویش، قلندر، صوفی، انسان والا، شخص پرستشکننده، روحانیت، شخص معتقد سجادهنشین، صدیق مرتاض [حالت صفتی: زاهد▼] مرد ازدواجن
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب د، عابد معتکف، تارک دنیا، گوشهنشین، درویش، ریاضتکش مقدسنما ◄ بیتقوا [حالت اسمی: شخص زاهد▲]
نشان دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط مایش دادن، نمایاندن، ارائه دادن (کردن)، درویترین گذاشتن، پردهبرداری کردن، رو کردن، بروز دادن، برملا کردن، بهنمایش گذاشتن، درمعرض دیدقرار دا
گوشهگیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی منزوی، گوشهنشین، ایزوله، معتکف، تارک دنیا، درویش، ریاضتکش انزواطلب، مردمگریز بازنشسته محجبه، آفتاب مهتاب ندیده، محفوظ