دلخراشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خراش، خشن، زنگزده، خشک، زنگدار، صفیرکشان، آبنکشیده بَم، غرنده، غران ناهنجار، ناسازگار، ناهماهنگ
دل ربودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق انگیختن، بذرمحبت پاشیدن، عاشق خود کردن، میل ایجاد کردن، برافروختن، به هیجان آوردن، جادوگری کردن، جذب کردن، انگیختن، نوازش کردن طنازی ک
اندام داخلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، احشا، امعاواحشا، اندرونه، اعضای حیاتی، دل، قلب، شکم، معده، شش، جگر، قلوه، کلیه، مثانه، آبگاه دستگاه گوارش: دهان، مری، معده، بابالمعده، کیسۀ صفرا
نگهدارینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهدارینکردن، برکنار کردن، منتقل کردن، واگذار کردن، فروختن راندن، ازخود راندن، جداشدن، طلاق دادن ترک کردن (گفتن)، رها کردن، تسلیم کردن، دادن
ناهماهنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی هنگ، ناهنجار، ناسازگار، دلخراش، خارج ازنُت، آبنکشیده، نابههنجار، ناجور، ناکوک، غرنده
برانگیزندۀ حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یزندۀ حواس، انگیزنده، تأثیرگذار، تاثیرگذارنده گزنده، زننده، تند، تندوتیز، محرّک سخت، شدید، تکاندهنده، رقتانگیز، سوزان، دلخراش محسوس، ملموس جگر
رسافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی بلند، بالا، پرسروصدا، واضح، تیز، گوشخراش، رعدآسا، نعره زنان، دلخراش بلیغ، فصیح بلندگو قورتداده فورته، فورتیسیمو تخس، جیغجیغو