دل ربودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق انگیختن، بذرمحبت پاشیدن، عاشق خود کردن، میل ایجاد کردن، برافروختن، به هیجان آوردن، جادوگری کردن، جذب کردن، انگیختن، نوازش کردن طنازی ک
تهییج ناپذیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ویش ناپذیری، خلقخوب، آرامش، آسودگی، متانت، وقار، صبر، خودداری، آرام، سکون، آسایش، استراحت، رفعخستگی، راحت، تسکین، آسودگی، قرار، فراغبال، آسود
چیز بدلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط دل، جنس تقلبی، مجعول، دروغ دروغگویی، شیء بی جوهر شخص دورو، شیاد، متظاهر، شارلاتان
معدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام شکم، دل، خیک بطن دستگاه گوارش: امعا، امعاواحشا، دهان، حلق، مری، بابالمعده، اسفنکتر، کیسۀصفرا، اثناعشر، طحال، رودۀ کوچک، رودۀ بزرگ، آپاندیس، مق
غمگین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، دل کسیرا شکستن، دلشکستن، ناراحت کردن، اشک کسیرا درآوردن، تأثیر قوی گذاشتن، ناراضی بودن
ترحم کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی م کردن، دل سوزاندن، دلسوختن، دل بهحال کسی رحم آمدن، امان دادن، بخشودن، ترحم کردن (آوردن)، بخشیدن همدردی کردن، دلداری دادن، آب بر آتش کس