دانسته {1فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دانش]}، معلوم، بدیهی، مسلم، قطعی، بلاشک، شنیده، آموخته، دیدهشده، شناختهشده، آشنا، جاافتاده، مشهور، معروف، منتشرشده، چاپشده مرسوم، عام به
دانسته {2فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال [قید]}، بادانایی و درایت، عالمانه، عالماً، باعلمبه، عمیقاً، عمیق، آگاهانه
شایعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شایع، شایعشده، دانسته، افشاشده آوازۀ شهر، معروف، مشهور پُرخبر
اعلامشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط عام، آگهیشده، آشکارشده، عیان، منتشرشده، منتشره، چاپشده، دانسته
فقدان هوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی هوا، خفگی، خفقان، کمبوداکسیژن، هوازدگی هواگیری، نفسگیری، استنشاق ◄ باد اتاق (فضای)خفه، دربسته [اختناق ◄ زور 735]
مورد آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ورد آزمایش، نامزد، داوطلب، کاندید، متقاضی، [ راغب 597]، کنکوری، امتحانی آزموده، امتحانشده، تجربهشده ورزیده، کاردیده، مجرب▼، وارد،