دربر گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م] دربر گرفتن، {گردهمآوردن اجزا و تشکیل کل یا ارگانیسم} تشکیل، ساخت، تأسیس، پایهگذاری، پایهریزی، بنیانگذاری، مشارکت، سازماندهی، ساختاریافتگی ترکی
دربرابرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ابر، درمقابلِ، علیهِ، آنطرف، و بالعکس، روبرو، ازطریق، پشت بهپشت، شاخ بهشاخ بهمحاذاتِ، در(به)ازای، بهجایِ درقبالِ
محبوبیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دوستداشتنی بودن، جاذبه، افسون، ملاحت، مطلوبیت، دلربایی قُرب دلبری، فریبندگی، عشوهگری، طنازی، اغوا، وسوسه، لوندی، ناز، کرشمه، شارم، جذا
چیز زیبافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، اثر هنری، آفریده، اثر، آیت، شاهکار، بهترینِ نوعِ خود جواهر، گوهر زیبای شگفت، لعبت طبیعت زیبا، باغ، بوستان، پارک جنگلی، گلزار، دشت سرسبز، آ
زیبافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خوشگل، قشنگ، زیبارو، خوبرو(ی)، جمیل، خوشتیپ، خوشمنظره، رعنا، فریبا گلعذار، گلرخ، گلرو، مهرخ، خوش خطوخال نگار، دلبر، لعبت، عروس، پریزاده
لذتبخشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خشی، صفا، لطف، مطبوعیت، مقبولیت، دلپذیری، لطافت، خوشایند بودن، خوشامد، جاذبه دلبری، شیرینی، زیبایی تازگی، سرگرمی مزیت، خوبی سعادت، خیر لذات،
دربر گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م] دربر گرفتن، {گردهمآوردن اجزا و تشکیل کل یا ارگانیسم} تشکیل، ساخت، تأسیس، پایهگذاری، پایهریزی، بنیانگذاری، مشارکت، سازماندهی، ساختاریافتگی ترکی