دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، دانشمند، بخرد، خردمند، باادراک، آگاه، آشنا، متوجه فرزانه، فهیم [صورت اسمی:] ◄ دانا، دانشمند مطّلع، مجرب، خبره
دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فهمیده، فهیم، خردمند، بزرگ، باسواد، تحصیلکرده، دبیر، فرهیخته، محقق دانایان، فرهیختگان، خردمندان، اصحاب رای، خبرگان، پیران قوم، بزرگان، اسا
دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، دانشمند، بخرد، خردمند، باادراک، آگاه، آشنا، متوجه فرزانه، فهیم [صورت اسمی:] ◄ دانا، دانشمند مطّلع، مجرب، خبره
دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فهمیده، فهیم، خردمند، بزرگ، باسواد، تحصیلکرده، دبیر، فرهیخته، محقق دانایان، فرهیختگان، خردمندان، اصحاب رای، خبرگان، پیران قوم، بزرگان، اسا
نادانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دان، جاهل، ناآگاه، بیخبر، بیاطلاع، نامطمئن، قاطی ناشی، معصوم، بیگناه، بیتزویر بتپرست احمق، بیفکر، کودن، ابله بیمغز، بیعقل، سبک، پوچ
سکونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دان عمل، آرامش، بیکاری، بطالت، یللی، بیحالی، عدم فعالیت، اینرسی، انفعال، تعادل، بیدفاعی، ناتوانی بیدقتی، غفلت، اجتناب، عدم استفاده فلج،
میدانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دان، صحنه، زمین، زمینبازی، سکو، میزگرد، کانون میدان جنگ▼ استادیوم، سالن، چمن عرصه، پهنا، پهنه، ساحت، گستره، محوطه، دامنه صفحۀ ش