میانجیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ترک، واسطه، حَکَم، داور، عاقد، دلال، دلالمحبت، دلاله، محلل، کارچاقکن، مدیوم، رابط عالم غیب، پایمرد تعدیل کننده
تاجرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تاجر، بازرگان، بازاری، سوداگر دلال، فروشنده، تهیهکننده مضاربهکار، معامل، معاملهگر، صراف شریک صنف، رسته، جامعه حجره، فروشگاه، کارگاه
عاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دستگاه، اپراتور، راننده، گرداننده، عنصر، مأمور، مباشر، پیشکار، گماشته، دستنشانده، اجیر، مزدور، بازیگر، اجراکننده، انجامدهنده، وسیله بودن