دشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی هامون، فلات، صحرا، استپ، توندرا، ساوانا، بیابان، بادیه، ماهور، تپه، کوه، بلندی، زمین مرتفع، زمین هموار
دستگاههای موسیقی ایرانی: ماهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی ایرانی: ماهور، دشتی، همایون، شور، نوا، راستپنجگاه، سهگاه، چهارگاه، افشار برگردان (برگرد)، برداشت، بازگشت، مرکبخوانی، اوجوحضیض اصول (ه
حالت افقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] حالت افقی، افقی بودن چیز افقی: افق، خط افق، سمت، صفحه، دشت، گستره، سطح دریا، سفرۀ آبهای زیرزمینی سکو، عرشه، تراز سفره همواری، مستقیم دراز کشیدن،
گام [موسیقی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی موسیقی]، دستگاه، مقام، ردیف شور، ابوعطا، بیات ترک، دشتی، افشاری، همایون، بیات اصفهان، سهگاه، چهارگاه، ماهور، راست پنجگاه، نوا، دستگاههای موسیقی
بهدستآوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وردن، پول درآوردن، آوردن، عایدی داشتن، درآمدداشتن، دشت کردن، امرار معاش کردن، خوردن، اندوختن، بهخود اختصاص دادن، بهجیبزدن، گرفتن، تصرف کرد