دستورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ] دستور، فرمان، حُکم▼ مشیت، امر، دستوردادن، ابلاغ، احضار، اظهار، تأکید، انتصاب امرونهی، انگیختن، انگیزش، بازداشتن، خواهش، نهی
دستور زبانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ور زبان، گرامر، آنالیز، صرف، نحو، نقطه گذاری، ترتیب کلمات، آهنگ جمله اِسناد
غلط دستوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] غلط دستوری، غلط گفتاری، دستورزبان غلط غلط مصطلح، خطا غلط املایی اشتباه لفظی، اشتباه لپی
امر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ن، دستور دادن، فرماندادن، فرمودن، اُرد دادن، امر دادن، امرونهی کردن، ارجاع کردن، مأمور کردن، امضاکردن، منصوب کردن، گماشتن تجویز کردن ◄
گماشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام تن، منصوب کردن، مأمورکردن، مأموریت دادن، دستچین کردن، وکیل کردن، نمایندگی دادن، نماینده کردن، منتصب کردن سپردن، محول کردن، تفویض اختیار
انگیزشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، ترغیب، تشویق، تحسین، تهییج، وسوسه، اغوا، تطمیع، فریب، فشار، تأثیر امر بهمعروف، امر، دستور نهی ازمنکر، نهی، بازداشتن ترویج، اشاعه، عاد
دستورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ] دستور، فرمان، حُکم▼ مشیت، امر، دستوردادن، ابلاغ، احضار، اظهار، تأکید، انتصاب امرونهی، انگیختن، انگیزش، بازداشتن، خواهش، نهی
مجوزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دستور، برگۀ فرمان، اجازه حُکم، حکم کتبی، ابلاغ، ابلاغیه، احضاریه، حکم توقیف، حکم جلب، مراحل قضایی پاسخ قرارداد، حُکم کارگزینی، حکمانتصا