دستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دستۀ بازیگران، تروپ نمایش باند، باند تبهکاران تیم، یازده نفر کمیته، پایور لشکر، ارتش جوخه، هنگ، تیپ، نیرو، آرایش جنگی اخوان، فرقه پانل، میزگرد بچ،
دستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زو، پنجه، مشت، کف‌دست، انگشت▼، مچ، ساعد، آرنج، مرفق دست راست، طرفِ راست، دست چپ، طرفِ چپ قبضه
دست کم گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال م گرفتن، کم برآوردکردن، کمبها دادن، ناچیز شمردن، ناچیز گرفتن، سبُک گرفتن، جانب احتیاط‌را گرفتن، کمترقلمدادکردن، حقیقت‌را اظهار نکردن، کمتر
بدگوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات افترا▼، غیبت، سعایت، رسواسازی، کاستن ازشأن دیگری، لجن‌پراکنی، ایجاد رسوایی، آبروریزی، کولی‌بازی، جاروجنجال، قشقرق [ شایعه، صدایناهنجار 411] انتق
جماعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حفل، هیئت، دسته، مجلس، جناح، مافیا، دسته‌بندی غیرتشکیلاتی، حلقه، سلک، جرگه، فرقه، شراکت جامعه، صنف، جمعیت، نظام(پزشکی)، اخوان،
بایگانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم یک، مرتب‌سازی، طبقه‌بندی، درجه‌بندی، ردهبندی، دانه‌بندی، ریزودرشت کردن، دسته کردن، جداسازی، قفسه‌بندی دستچین، گلچین، انتخاب سیستم عطف، دویی، عطف، ار
طبقه‌بندی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دسته‌بندی کردن، گروه‌بندی کردن، گروه گروه کردن، دسته دسته کردن، مرتب کردن، درجه بندی کردن، ردهبندی کردن، دانه بندی کردن، ریزودرشت کردن، دسته کردن،