بازداشت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ردن، گرفتن، دستگیر کردن، توقیف کردن، جلب کردن، گیر آوردن، دستبند زدن، گروگان گرفتن دستگیر شدن، بازداشت شدن محدود شدن، پا[ی]بند شدن، اسی
رنجشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یدگی، آزردگی، دلتنگی، دلخوری، کدورت، تکدّر، ناراحتی، ناسازگاری، اصطکاک، برودت، غبار، تیرگی، عدم رضایت تغیّر، اوقات تلخی، ترشرویی، نفرت،
بازکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ه، کلید، سوئیچ، دستگیره، آیفون، دربازکن برقی استارت، پُل، کلید (برق)، رله، استپ ◄ وسیلۀ برقی آغازکننده: کلید، ماشه، دکمه، شستی، وسیله، وسیلۀ اقدام، ن
دشوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) خت، مشکل، ناراحت، پرزحمت، پردردسر، دستگیر، شاق، صعب، صعبالعبور، سهمگین صعبالوصول، صعبالحصول، دستنیافتنی بغرنج، غامض، پیچیده
کمکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کمک، یاری، مدد، مساعدت، امداد فریادرسی، دادرسی، دستگیری، احسان، نیکخواهی همدستی، یاوری، همیاری، معاونت، همکاری، بخشش، احسان، اع