دزدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی عیّار، راهزن▼، گانگستر، مالدزد، مالخر، رباینده، متقلب، کلاهبردار▼، طرار، جیببر، کفزن، شبرو، دلهدزد، آفتابه دزد شَریک جُرم آرسن لوپن، آ
دزدانه عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نه عمل کردن، درکمین نشستن، دسیسهکردن ناپدید شدن، باریک شدن، جیم شدن، پنهانی جایی را ترک کردن
دزدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دی، سرقت، دستبرد، دلهدزدی، کجدستی▼، جیببری، تقلب گروگانگیری، راهزنی▼ غارت▼، اختلاس▼، دستکجی▼ دزدبازار، بچاپبچاپ، بخوربخور، بخوروبچاپ، آ
دُزد789فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ُزد، دستکج، طرار، دلهدزد، متقلب، نادرست بچاپ، کلاهبردار، سوءاستفادهچی راهزن، [دُزد (باهویت دستوری اسمی) ◄ 789] دزدانه، بهناروا
دزدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دی، سرقت، دستبرد، دلهدزدی، کجدستی▼، جیببری، تقلب گروگانگیری، راهزنی▼ غارت▼، اختلاس▼، دستکجی▼ دزدبازار، بچاپبچاپ، بخوربخور، بخوروبچاپ، آ
دُزد789فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ُزد، دستکج، طرار، دلهدزد، متقلب، نادرست بچاپ، کلاهبردار، سوءاستفادهچی راهزن، [دُزد (باهویت دستوری اسمی) ◄ 789] دزدانه، بهناروا
دزدیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، دزدی کردن، ربودن، سرقت کردن، کش رفتن، زدن، بردن، برداشتن، رونویسی کردن، اقتباس کردن، نسخهبرداری کردن گروگان گرفتن، آدم ربودن، هواپیما ربو
راهزنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دزددریایی، غاصب، قطاعالطریق، دزد سرگردنه آدمربا، هواپیماربا، گروگانگیر بچهدزد، دزد ناموسی غارتگر، چپاولگر