در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
قدرت را در دست گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام در دست گرفتن، زمام امور را در دست گرفتن، برتخت سلطنت نشستن، تاج پادشاهی را برسر نهادن، تصدیکاری را بهعهده گرفتن، غصب کردن، کودتا کردن
بلندگوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی لیدکنندۀ مصنوعیصدا، مگافون، باند، گوشی تلفن، زنگ در، زنگ دوچرخه، بوق، آمپلیفایر ≠ میکروفن، دهنی، وسیلۀ شنوایی
فروکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کردن، فروبردن، داخل کردن، وارد کردن، جای دادن، چکش زدن، میخ کوبیدن، کوبیدن درمایع فروبردن، درآب گذاشتن، زیر آب کردن، غوطه دادن، غوطهورساختن، غرق کر
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
خیمه زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد در گستراندن، آویزان بودن بر فراز محلی، معلق بودن بر فراز محلی، چادر زدن، طاق زدن، فروپوشاندن، همپوشی داشتن، سایه انداختن، چتر (زدن، گستراندن)