در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
قدرت را در دست گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام در دست گرفتن، زمام امور را در دست گرفتن، برتخت سلطنت نشستن، تاج پادشاهی را برسر نهادن، تصدیکاری را بهعهده گرفتن، غصب کردن، کودتا کردن
کشاورزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رزی، زراعت، فلاحی، فلاحت، کشت، زرع، مزرعهداری، بهزراعی، اصلاح نژاد باغداری، درختکاری، جنگلداری، باغبانی، گلکاری، مرتعداری، چایکاری دیمکاری، د
پنجرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل روزنه، شبکه، دهانه، آستانه، درگاه دَر، دروازه، باب، مدخل، مخرج، گذرگاه، دهن، دهان، خروجی، ورودی، دریچه، باجه، اُرسی اجزای در و پنجره: چهارچوب، لت، ل
تعاقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تعاقب، توالی▼، جانشینی، اعقاب تعاقب زمانی ◄ تأخر [در زمان] تداوم و استمرار، ادامه، تداوم در عمل، دوام تعقیب، پیگیری دنبال، دنباله، عقبه، عقب دنباله،
غفلت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود غفلت کردن، نادیده گذشتن، ازقلمانداختن، فروگذاردن غفلت کردن از دیگری◄ توجه نکردن [بهشخص دیگر]▼ غفلت کردن در وظایف، اهمال کردن، لاابا
همدستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) شریک جرم، معاون، همداستان، همفکر یار، رفیق، کمک کننده ستون پنجم، رفیق دزد و شریک قافله، عضو حزبباد هوادار، عضو، سمپات، طرفدار