در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
قدرت را در دست گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام در دست گرفتن، زمام امور را در دست گرفتن، برتخت سلطنت نشستن، تاج پادشاهی را برسر نهادن، تصدیکاری را بهعهده گرفتن، غصب کردن، کودتا کردن
حملهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ننده، مهاجم، تکاور، کوماندو، کلاهسبزها تروریست، چریک، پارتیزان، میلیشیا ضارب ◄ مجازات، اذیتکن مدافع، شخص مدافع غارتگری
دانسته {2فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال [قید]}، بادانایی و درایت، عالمانه، عالماً، باعلمبه، عمیقاً، عمیق، آگاهانه
فراستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال فکر، هوش، سرعت انتقال، تیزهوشی، زیرکی، ذکاوت، کیاست، درایت، آگاهی، بینش، بصیرت▼، خِرَد▼، فرزانگی، هوشمندی، فطانت، استعداد، ذوق زیرکی شعور ض
تدبیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اره، چاره، روش، وسیله، مصلحت، اقتضا، انتخاب، راه، تکنیک، راهحل تمهید، چارهاندیشی، درایت، اندیشه سیاست، شگرد، دیپلماسی، نکات خاص، راهوچاه،