در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
قدرت را در دست گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام در دست گرفتن، زمام امور را در دست گرفتن، برتخت سلطنت نشستن، تاج پادشاهی را برسر نهادن، تصدیکاری را بهعهده گرفتن، غصب کردن، کودتا کردن
ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دخل، راه ورودی، راه دخول، دهانه، حصار شهر، آستانه دخول دَر ◄ پنجره سَردَر
سربازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) می، ارتشی، نیروهای منظم، تکاور، کماندو، ذخیره، کهنهسرباز، سرباز وظیفه ایثارگر، جانباز، آزاده خدمت وظیفه ◄ اقدامات جنگی سرباز ک
مربوط بهنظامیان (صفات): سربازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ت] مربوط بهنظامیان (صفات): سربازی، نظامی آماده بهخدمت، منتظر خدمت سلحشور، جنگجو، جنگطلب، محارب
مسابقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قه، مسابقۀ سرعت، سرعت بازی رفت، بازی برگشت، بازی دوستانه اسبدوانی [◄اسبسواری 267]، اتومبیلرانی، گراندپری دو، دو با مانع، دوومی
رتبۀ لشگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) گماشته، سرباز، سرجوخه، گروهبان، استوار، ستوان، سروان، سرگرد، سرهنگ، سرهنگ، سرهنگ، سرتیپ، سپهبد، سردار، سرلشکر، ارتشبد، امیر، اف