درحال اتفاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اق، درجریان، ضمنی، دردستور جلسه، دردست اقدام، درحال انجام، دردست تهیه، طبق برنامه اتفاقی، تصادفی، غیرمترقبه، گاهوبیگاه، بستهبهمورد جاری، معاصر،
درحال مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ال مردن، میرنده، محتضر، درحالاحتضار، مردنی، رفتنی، اجلبرگشته، فانی زودگذر پای اعدام، محکوم فاسدشدنی، تجزیهشدنی
درحال بهبودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بهبود، درحال توسعه، بالنده، بازسازی شده مترقی، متجدد، متمدن کننده، اصلاحطلب، اصلاحطلبانه، رفرمیست، پویا عمرانی، آبادانی، فرهنگی بهبودپذیر،
نارسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ز فقدانآمادگی]، کال، نرسیده، نپخته، سبز، کاملنشده، بکر، خام، درحالت فطری و اولیه، رشدنیافته، عقبمانده موقتی، موردی، سازماننیافته، غیرمتشکل
آمیختگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت میختگی، مخلوط بودن، آمیزش، تخلیط، درمیان همدیگر بودن، میان بافت متقاطع ادغام، امتزاج، ملغمهسازی، تلفیق، یکپارچگی، اتحاد، ترکیب گداختگی، فوزیون، آلی
جماعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حفل، هیئت، دسته، مجلس، جناح، مافیا، دستهبندی غیرتشکیلاتی، حلقه، سلک، جرگه، فرقه، شراکت جامعه، صنف، جمعیت، نظام(پزشکی)، اخوان،
یورش بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ن، تاخت آوردن (بردن)، تاختن، تازیدن، هجوم کردن، تاختوتاز کردن، ضربه زدن حالت تهاجمی بهخود گرفتن، بُراق شدن حمله کردن▲