دراختیارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ر، متعلق، موجود، درحساب، درتصرف، شخصی، وابسته، مالِخود، غیرمشاع، انحصاری، خصوصی، استحقاقی دردست، درچنگ، در یَد، تحت یَد، تحت کلید، در دستر
در مذمت شخصی سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سخن گفتن، هجو کردن، تخطئه کردن، توصیه نکردن، غیبت کردن، تاختن، محکومکردن، انتقاد کردن، لعنت کردن، نفرین کردن، بدگویی کردن نالیدن، ازکسی (چیزی) ن
حساب در دفترداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی در دفترداری، ماندۀ حساب، تتمه تراز، بالانس، ترازشدن، خواندنِ حساب جدول حسابها، ریزحسابها پایاپای آرتیکلها سرفصلهای حسابها: حسابهای ترازنامه
قدرت را در دست گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام در دست گرفتن، زمام امور را در دست گرفتن، برتخت سلطنت نشستن، تاج پادشاهی را برسر نهادن، تصدیکاری را بهعهده گرفتن، غصب کردن، کودتا کردن
احترام گذاشتن [نظامی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) احترام گذاشتن [نظامی]، (افعال نظامی)، پهلوفنگ کردن، خبردار ایستادن
مانع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ممانعت کردن، سنگانداختن، مداخله کردن، چوب لای چرخ کسی یا کاری گذاشتن، آچمز کردن، گیر دادن، پیلهکردن مسدود کردن، مانع فراهم کردن
درخدمت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دمت بودن، خدمت کردن پرستاری کردن، تیمار کردن، درمان کردن مادری کردن غذادردهان گذاشتن، غذا دادن
صلحکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) آشتی کردن، ترکمخاصمه کردن، بهمخاصمه پایان دادن، آتشبس دادن، مکث کردن، فراموش کردن، شمشیررا غلاف کردن، سلاحرا برزمین گذاشتن ا
منعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) نع، ممانعت، جلوگیری، بازداشتن، بازداری، محاصره تحریم، مقاومت، اشکالتراشی، مشکلتراشی، کارشکنی، اُبستروکسیون (آبستراکشن)، خرابک