درکوتاه‌ترین زمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان کوتاه‌ترین زمان، درآنِ واحد، یک‌لحظه، یک‌دم، یک‌آن، آنی، به‌سرعت درجا، آناً
دریک نوبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یکبار، یکباره، یک‌ضرب، دریک‌حرکت، بایک حرکت، درنوبت اول، یک‌قلم، یک‌جا، یک‌کاسه فقط
مطلع بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ی داشتن، دانستن، سراغ داشتن، اطلاع داشتن، درجریان بودن، درکوران کار بودن، واقف بودن، باخبربودن، خبرداشتن، خبردار بودن، استحضار داشتن، اشعار
مجسمه ساختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ل] مجسمه ساختن، تراشیدن ریخته‌گری کردن، درکوره پختن شکل دادن
پرندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، پرنده، مرغ▼، جوجه، حیوان جوان پرستو، گنجشک، کلاغ، زاغ، سار، بلبل، هزاردستان، قناری، چلچله پرندگان آبی، مرغابی، غاز، اردک، قو، پنگوئن، مرغ ماه
تشرزدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی زدن، توپیدن، نعره زدن، دادوبیداد کردن، عربده کشیدن، تندی کردن، ازکوره دررفتن، آزردن، احترام نگذاشتن