بهدام انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط انداختن، درتله انداختن، دردام آوردن، قر زدن، تصاحب کردن دامافکندن
تهیدست بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تهیدست بودن، فقیر بودن، گداییکردن، محتاج بودن، نیاز داشتن آهدربساط نداشتن، پشم درکلاه نداشتن، باد هوا خوردن، آه نداشتن که باناله سوداکردن،
زودباور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال باور بودن، خودرا گول زدن، گولخوردن، اعتقاد داشتن، باور داشتن، پذیرا شدن، بهدام افتادن، درتله افتادن خام بودن