گدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص دی، دریوزه‌گر، فقیر، عاجز، ناچار، مفلس، ندار، تهیدست، نیازمند، عور، بی‌نوا قرض کننده، مقروض، وامدار، آس‌وپاس، شخص بدهکار انگل، طفیلی
پنجرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل روزنه، شبکه، دهانه، آستانه، درگاه دَر، دروازه، باب، مدخل، مخرج، گذرگاه، دهن، دهان، خروجی، ورودی، دریچه، باجه، اُرسی اجزای در و پنجره: چهارچوب، لت، ل
نگهبانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، شکاربان، دیدبان، مرزبان، نگهبان ساحلی محافظ، شخص مدافع دروازه‌بان، ┄بان، ساربان، شتربان دژبان، نظامی، پاسبان، پاسدار بپا، مراقب قراول
گدایی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ردن، دست دراز کردن، سائلبودن، دریوزه کردن، چنگ‌زدن، آویزان شدن
گدامسلکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی گداطبع، گداگرسنه، گرسنه، ژنده‌پوش، دریوزه‌گر، گداگدوری، گداگشنه
