درونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اخل، تو، اندرون، بطن، دل، مغز، لُب، روح، نهان، نهاد، میان حیاط، صحن، اندرونی، محل، حرم، مأمن فطرت، جوهر هسته، مرکز نفوذ، دخول اشباع، حضور انتشاردر د
دخولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ول، حرکت به درون، ورود، نفوذ، تراوش، نشر، اشباع داخل یکدیگرشدن، تداخل، آمیختگی تراوش ◄قلیان، دفع بدنی، تخلیه نشر، سرایت، پراکندگی ◄ تفرق اشباع، فراگ
ذاتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ماهوی، باطنی، فطری، جبلی، درونی، عمیق، ریشهای، کیفی، ماهیتی جزء لازم، قطعه، ترکیبشونده، تشکیلدهنده داخلی، درونی تافته، تلویحی، مشمول جدانشدنی، لا
وارونگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ارونگی، واژگونگی، برگشت، برگردانی، برگشت سوی درون، رجعت آویزانی رفلکس، انعکاس وارونگی هوا، اینورژن سرنگونی، واژگونسازی، براندازی، آشوبگری نقض، ابطا
میانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ان، وسط، کمر، تو، مقطع، داخل، درون بین، خلال، فاصله متن، مغز حیاط، صحن، محوطه، محل واسطه، رابط، میانجی، عاقد وسیلۀاتصال، پیوند راهِ میانه تعبیه، کاش