دراز شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد شدن، قد کشیدن، رشد کردن، استخوان ترکاندن کش آمدن، کشیدهشدن، بهدرازا کشیدن، طولانی شدن [زمان]
فوتبالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی هند، استپ، بک، پنالتی، تکل، قیچی فوتبالیست، فورواردر، حمله، نوک حمله، دفاع، مدافع، بک، هافبک، گلر، دروازه بان
پردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی بان، کرکره، پردهکرکره، دراپه، پشتپنجرهای، آفتابگیر، آفتابگردان نقاب، پوشش پشت پرده بودن، استتار
نگهبانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، شکاربان، دیدبان، مرزبان، نگهبان ساحلی محافظ، شخص مدافع دروازهبان، ┄بان، ساربان، شتربان دژبان، نظامی، پاسبان، پاسدار بپا، مراقب قراول
شخص مدافعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ع، دژبان، میلیشیا، نظامی، پاسبان، پاسدار، محافظ طرفدار، کمک کننده دروازهبان، -بان، نگهبان فرد انقلابی
پنجرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل روزنه، شبکه، دهانه، آستانه، درگاه دَر، دروازه، باب، مدخل، مخرج، گذرگاه، دهن، دهان، خروجی، ورودی، دریچه، باجه، اُرسی اجزای در و پنجره: چهارچوب، لت، ل