درهمبرهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت هم، قاطی پاطی، شیرتوشیر، قاراشمیش، وصله پینه، گوناگون متنوع، گوناگون، متفرقه، درهم، نامشخص
بیشکلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل بی‌شکلی، آمورفیسم، فقدانفُرم، بی‌نظمی، آشفتگی عدم وضوح، تاری، کوری، سیاهی، تاریکی، گرگ‌ومیش، رنگ‌پریدگی پیدایش، مادۀ اولیه، لجه، ابر، چیز بی‌شکل، خمی
آشفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ت] آشفته، پریشان▼ [وضعیت آشفته:]آشفته، نابه‌سامان، نامرتب، بی‌سامان، بی‌نظم▼، به‌هم‌ریخته، درهمبرهم، مغشوش، متشتت، ازهم‌پاشیده، داغان، متلاشی، شکسته
مغشوشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، آشفته، نابه‌سامان، بی‌سامان، متشتت، نامرتب، به‌هم‌ریخته، درهمبرهم، پرهرج و مرج، آشفته گیج‌کننده، سرسام‌آور ژولیده، پریشان، مشوش، گیج
بیشکلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل بی‌شکل، فاقد شکل، فاقدساختمان مشخص، آمورف درهم برهم، مبهم، فاقد سبک مشخص، درهم، به‌هم‌ریخته متلاطم، پریشان، آشفته خام، بکر بایر، تهی سیال، مایع، خمیر
عدم تمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود م] عدم تمیز، عدم تشخیص فقدان انتخاب فقدان تجربه، بی‌تجربگی، مهارت تمیزناپذیری، بی‌قاعدگی، درهم‌برهمی، آمیختگی، اختلاط، هرج‌ومرج