کمآورده [درموردانسان]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورده [درموردانسان]، دارای کاستی، غافل، کممایه، منفی، ازکار افتاده، ضعیف، بیثمر، ناکارآ نیازمند، محتاج بیکفایت، ناموفق گمراه، منحرف، پرت ناقص بدسل
نارسا [درموردحرکت یا شیء]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت [درموردحرکت یا شیء]، کم، ناقص، ناکافی، غیرکافی دارای کمبود نیرو، تجهیزنشده بهمقصد نرسیده، کمبُرد، ناتمام، تکمیلنشده منفی کمیاب بههدفنخورده، پر
درهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رهخورده، درهمپیچیده، سردرگم، پیچ و تابدار، پیچیده بغرنج، غیرقابلدرک مانع
تخفیف دادن [درد]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ن [درد]، ملایم کردن▲، معتدل کردن، آسوده کردن، آرام کردن، تخفیف بخشیدن، تسکین دادن، بهبود دادن
کمآورده [درموردانسان]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورده [درموردانسان]، دارای کاستی، غافل، کممایه، منفی، ازکار افتاده، ضعیف، بیثمر، ناکارآ نیازمند، محتاج بیکفایت، ناموفق گمراه، منحرف، پرت ناقص بدسل
نارسا [درموردحرکت یا شیء]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت [درموردحرکت یا شیء]، کم، ناقص، ناکافی، غیرکافی دارای کمبود نیرو، تجهیزنشده بهمقصد نرسیده، کمبُرد، ناتمام، تکمیلنشده منفی کمیاب بههدفنخورده، پر
سرموقعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] سرموقع، سر بزنگاه، درموعد میمنت، مبارکی، ساعت سعد وقتشناسی، خوشقولی اکازیون لزوم وقتشناسی، اولویت، اهمیت
ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت] ناآماده، بدون آمادگی [این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات