درهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رهخورده، درهمپیچیده، سردرگم، پیچ و تابدار، پیچیده بغرنج، غیرقابلدرک مانع
تخفیف دادن [درد]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ن [درد]، ملایم کردن▲، معتدل کردن، آسوده کردن، آرام کردن، تخفیف بخشیدن، تسکین دادن، بهبود دادن
دردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی رد، ناراحتی، زحمت، الم، تألم، رنج تیر، نیش، دردسخت▼ درد زایمان پریشانی، زجر، تعب، سینهسوزی، عذاب، دردِبیدرمان، خونِ دل، فلاکت، رنج زوال دردناک
احساسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ] احساس، تجربه، خوی ادراک، حساسیت فیزیکی غرایز، احساسات، عواطف، عاطفه احساس واقعی، صمیمیت، راستگویی انگیزه، خودجوشی شم، غریزه واکنش، تأثیر، پاس
قوای کمکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قوای کمکی، نیروی امدادی(کمکی)، اسب تازهنفس، خون تازه دوست همپیمان، آجودان، آسیستان، دستیار قابله، ماما نیروی احتیاط اعقاب (آی
همکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ار، هماداره همقطار، برادر، شریک ندیم، دوست، همسر انباز
مسابقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قه، مسابقۀ سرعت، سرعت بازی رفت، بازی برگشت، بازی دوستانه اسبدوانی [◄اسبسواری 267]، اتومبیلرانی، گراندپری دو، دو با مانع، دوومی
همکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ری، تعاون، همراهی، برادری، اخوت، پیوستگی، همبستگی، رفاقت، دوستی تشریک مساعی، اشتراکِ مساعی، مشارکت، همدستی، همیاری، هماهنگی عضو