دافعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] دافعه، نیروی دافعه، نیرویسانتریفوژ ایجاد تنفر طرد، دفع، ردّ زشتی پسنشینی
دافعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دافع، نچسب، ناگوار، وخیم دورکننده، بازدارنده، ازبینبرنده نفرتانگیز، زشت
[صفت] دافعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دافع، دفعکننده، راننده، بیرونکننده، اخراجکننده انفجاری، فورانکننده، خروجی مسهل تابان، پرتوافکن، تابنده، درخشان، نشرکننده، روشن ترشحی قاطع
بهتناوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تناوب، درفواصل معین، مرتب، متناوباً، بهطور متناوب، یک درمیان، یکروز درمیان
قصدکردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] قصدکرده، درفکر، مصمم هدفمند، باهدف، راغب، عازم، آرزومند، مایل متعمد
نادرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] نادر، نامکرر، درفواصلزیاد استثنایی، غیر عادی، غیرمتداول، فوقالعاده، خارقالعاده، طرفه، عالی، آس، بینظیر، کم نامعمول، غیرمتعارف، ناآشنا، بیسابقه
بهندرتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، کم، گاهی، گاه وبیگاه، درفواصل زیاد، گهگاه، گاهی اوقات، بعضی اوقات، هرازگاهی، بعضاً، ندرتاً، هرازگاه بهطور اتفاقی، اینجاوآنجا، متناوباً، سال بهسا
پرچمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه رق، عَلَم، درفش، لوا، رایت، علمک علامت، سبزوسفیدوقرمز پرچم سفید، تسلیم پرچم سرخ ◄ علامت خطر |قد.| اختر