درحالتی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالتی بودن، چنین بودن، چنانبودن، طوری بودن، حالتی داشتن، واجد حالتی بودن، درموقعیت خاصی بودن حالت خود را حفظ کردن، تاب آوردن، تحملکردن، صبور بودن، ش
درحالیکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ی‌که، در اثنایِ، ظرفِ، درحالِ، در حینِ، هنگامِ، ضمنِ، وسطِ کاری، درخلالِ، دربین درزمان معین، به‌نوبت، الی‌الابد، همچنان
درحال اتفاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اق، درجریان، ضمنی، دردستور جلسه، دردست اقدام، درحال انجام، دردست تهیه، طبق برنامه اتفاقی، تصادفی، غیرمترقبه، گاه‌وبیگاه، بسته‌به‌مورد جاری، معاصر،
درحال مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ال مردن، میرنده، محتضر، درحال‌احتضار، مردنی، رفتنی، اجل‌برگشته، فانی زود‌گذر پای اعدام، محکوم فاسدشدنی، تجزیه‌شدنی
درحالیکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ی‌که، در اثنایِ، ظرفِ، درحالِ، در حینِ، هنگامِ، ضمنِ، وسطِ کاری، درخلالِ، دربین درزمان معین، به‌نوبت، الی‌الابد، همچنان
درحال اتفاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اق، درجریان، ضمنی، دردستور جلسه، دردست اقدام، درحال انجام، دردست تهیه، طبق برنامه اتفاقی، تصادفی، غیرمترقبه، گاه‌وبیگاه، بسته‌به‌مورد جاری، معاصر،
درحال مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ال مردن، میرنده، محتضر، درحال‌احتضار، مردنی، رفتنی، اجل‌برگشته، فانی زود‌گذر پای اعدام، محکوم فاسدشدنی، تجزیه‌شدنی
درحال بهبودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بهبود، درحال توسعه، بالنده، بازسازی شده مترقی، متجدد، متمدن کننده، اصلاح‌طلب، اصلاح‌طلبانه، رفرمیست، پویا عمرانی، آبادانی، فرهنگی بهبودپذیر،