دراز شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد شدن، قد کشیدن، رشد کردن، استخوان ترکاندن کش آمدن، کشیدهشدن، بهدرازا کشیدن، طولانی شدن [زمان]
فراتر رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت راتر رفتن، پا ازگلیم خود بیرونگذاشتن، پریدن، اضافه ماندن، شورشرا درآوردن، پررویی کردن پا ازحدِخود بیرون بردن، پا ازگلیم دراز کردن، پا ازدایره بیرون
کششپذیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی کِشسانی، الاستیسیته، امتدادپذیری، بسط، امتداد، فنری بودن، حالتِ فنری، کِش آمدن▼، قوۀ ارتجاع، جهندگی، خاصیت فنری، کشیدگی، کشش، انبساط، درازی
پرندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، پرنده، مرغ▼، جوجه، حیوان جوان پرستو، گنجشک، کلاغ، زاغ، سار، بلبل، هزاردستان، قناری، چلچله پرندگان آبی، مرغابی، غاز، اردک، قو، پنگوئن، مرغ ماه
طولانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد انی، دراز، بلند، کشیده، طویل، ممتد، بعید، دور بامسافت بسیار، باوسعت درازمدت، طویلالمدت، مدید، متمادی غرا، فصیح، مبسوط، گسترده، مطول، مفصل، مشروح، ط
طویل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] طویل بودن، دراز (کشیده) بودن، طولانی بودن دست دراز کردن، تعدی کردن، حق نداشتن، پا ازگلیم خود فرا نهادن