دادهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ه، رایگان، ارزان، ناقابل، دادنی، بخشیدنی اعطاشده، اهداشده، هدیهشده، اعطایی، اهدایی، واگذاری، واگذارشده، وقف، وقفشده، مبذول، مرحمتی مجاز نذ
پردازش دادههافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هها، دادهپردازی، پردازش، پروسس، انفورماتیک، سایبرنتیک، آیسیتی، فنآوری اطلاعات و مخابرات، مخابرات نرمافزار، برنامۀکامپیوتری، برنامهنویسی، مهندس
پردازش دادههافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هها، دادهپردازی، پردازش، پروسس، انفورماتیک، سایبرنتیک، آیسیتی، فنآوری اطلاعات و مخابرات، مخابرات نرمافزار، برنامۀکامپیوتری، برنامهنویسی، مهندس
منطَبَقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه َبَق، تطبیقداده تطبیق دادهشده، تنظیمشده، کوکشده دوخته، پروشده مناسب
پیدا بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، معلوم بودن، مرئیبودن، باریدن، برآمدن، نشان دادن، مشخص بودن، تمیز دادهشدن، توجه را جلبکردن، بهنظر آمدن، رو آمدن، تجلی پیداکردن، ظاهر شدن پید
پاسخدهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود اسخدهنده، پاسخگو، جوابگو، متقابل، دادهشده، موظف مرتبط، مربوط، مساوی، برابر، همطراز مکرر حساس خوانده، مدافع اجابتکننده، مستجاب
علم حافظهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه ظه، بانک اطلاعاتی، پایگاه اطلاعاتی، پایگاه دادهها، دادگان، انبار نسخۀ پشتیبانی