دخولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ول، حرکت به درون، ورود، نفوذ، تراوش، نشر، اشباع داخل یکدیگرشدن، تداخل، آمیختگی تراوش ◄قلیان، دفع بدنی، تخلیه نشر، سرایت، پراکندگی ◄ تفرق اشباع، فراگ
دخالت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، فضولی کردن، مزاحم شدن، درمیان آمدن میانجیگری کردن نفاق کردن مداخلهکردن، تعدی کردن، جنگ آغاز کردن
ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دخل، راه ورودی، راه دخول، دهانه، حصار شهر، آستانه دخول دَر ◄ پنجره سَردَر
سوراخ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل کردن، سفتن، خلانیدن، سپوختن، بهسیخ کشیدن، پنچر کردن فروکردن، دخول کردن، نفوذ کردن، بهزور وارد شدن
ورودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورود، ظهور، آمدن، تشریففرمایی، نزولِ اجلال دخول، فرود، ملاقات وصال، حصول، اختتام، نیل، رسیدن، انجام، اتمام، موفقیت تشریف، مَقدَم، قدوم تقرب، حلول،
بهزور وارد شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ر وارد شدن، تجاوز کردن، زور بهکار بردن، حمله کردن اجازه نداشتن، قدغن کردن دخول کردن، سوراخ کردن، فرو کردن هجوم آوردن، یورش بردن