دادخواهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات واهی، تظلم، دادجویی، مرافعه، اعادۀ حیثیت، شکایت، اعلام جرم، منازعه، مناقشه دعوای حقوقی، اقدام قضایی، مناقشه حقوقی موضوع دعوی، متنازع فیه، موضوع
دادخواستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ادعانامه، استشهاد، استشهاد محلی، استشهادنامه، عرضحال، اظهارنامه، اظهاریه، اخطاریه، اخطارنامه، احضاریه، خواست برگ، احضارنامه، حکم تفتیش، اجازه ت
دادخواهی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دخواهی کردن، عارض شدن، دعویکردن، مطالبه کردن، وکیل کردن، وکیل گرفتن، تعقیب قانونی کردن امضا جمع کردن مطرح کردن، شکایت کردن
داد زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی داد زدن، بلند صدا کردن، سخنرانی کردن، سلام کردن سرزنش کردن درد کردن سوگواریکردن
دادخواهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات واهی، تظلم، دادجویی، مرافعه، اعادۀ حیثیت، شکایت، اعلام جرم، منازعه، مناقشه دعوای حقوقی، اقدام قضایی، مناقشه حقوقی موضوع دعوی، متنازع فیه، موضوع
استمدادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی لتجا، استعانت، دادخواهی، پناه بردن، پناه جستن، پناهجویی، طلب حمایت، نجات خواستن فریاد استمداد، کمک!▼
میانجیگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) میانجیگری، شفاعت، وساطت، پایمردی داوری، حَکَمیت، قضاوت، دادخواهی دیپلماسی ◄تدبیر میان مداخله، مزاحمت ◄ مزاحم
اتهامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] اتهام، ادعا، تهمت پیگرد قانونی، دادخواهی ادعانامه، کیفرخواست، عرضحال