پوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اط، بشره، چرم، پوست دباغیشده، ورنی، چرم گاو، تیماج، جیر، پوست مار، مَشک فلس، پولک، لاک روکش، لعاب، غشا، لایه اکتودرم (برونپوست)، ملانین زگیل، بیما
بهزورگرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فتن، چاپیدن، لخت کردن، اخاذی کردن، سر کسیراتراشیدن، سرکیسه کردن، گوشبری کردن، فریب دادن پوست کندن، کندن، پشم چیدن، برهنه کردن دباغی کردن
کارگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه محل کار، استودیو، آتلیه، مؤسسه، دفتر، اتاق مطالعه، اتاق کار، آزمایشگاه، ایستگاه، محضر، دفترخانه کارخانه، شهرک صنعتی اداره، ادارهجات، ادار
گرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی داغ، فروزان، پرحرارت، تابان، برافروخته، تبزده، ملتهب، بلند، تیز کبابشده، کباب، برشته، برشتهشده، سوخته، تفته، تافته، گداخته، بسیارداغ، تفتیده
شکستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت آشولاش، خردوخمیر، ازهم پاشیده، داغان، متلاشی، ریزریز، قیمه، قیمهقیمه، تکهتکه خلال(شده)، خردشده، خردوریز، ساطوری منفجر، شکافته