داوطلبانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام انه، نطلبیده، بی‌دریغ، بدون مضایقه، خودبه‌خود غیراجباری، انتخابی، انتخاب‌شده مفتی، رایگان
داوطلب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص شدن، پا پیش‌گذاشتن، خودرا نامزد کردن، مایل بودن، راغب بودن ایثار کردن، خود را قربانی کردن، خودرا فدا کردن، بی‌غرض بودن
کار داوطلبانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام انه، عضویت افتخاری، ایثار، کار رایگان، فی‌سبیل‌الله، صلواتی، هدیه، بسیج، پیشاهنگی خدمات رایگان فرایض، فریضه
دیوان داوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] دیوان داوری، مسند داوری، قوۀقضاییه دیوان داوری بین‌المللی لاهه
دیوان داوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] دیوان داوری، مسند داوری، قوۀقضاییه دیوان داوری بین‌المللی لاهه
مهارتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه زبردستی، تسلط، استادی، حذاقت، صلاحیت، سررشته، تبحر، تخصص، هنر، فوت کوزه‌گری، ید طولا قوه، توان فن، داو، شگرد، تکنیک، کار، بند، روش، فوت‌وف
هیئتمدیرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه هیئتمدیره، هیئت دولت، کابینه، دربار، هیئت وزیران رئیس‌جمهور، نخستوزیر، صدر اعظم کارگردان، رهبر ارکستر، رئیس باند سردمدار، پرچمدار، زمامدار