دانشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ش، معرفت، آگاهی، علم، حکمت▼، خِرَد، بصیرت، عرفان دانایی، درک، شناخت، احاطه، اشراف، سررشته، وقوف، بینش، شعور، شم آیندهنگری، وحی فراست جادوگ
دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، دانشمند، بخرد، خردمند، باادراک، آگاه، آشنا، متوجه فرزانه، فهیم [صورت اسمی:] ◄ دانا، دانشمند مطّلع، مجرب، خبره
دانسته {1فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دانش]}، معلوم، بدیهی، مسلم، قطعی، بلاشک، شنیده، آموخته، دیدهشده، شناختهشده، آشنا، جاافتاده، مشهور، معروف، منتشرشده، چاپشده مرسوم، عام به
دانسته {2فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال [قید]}، بادانایی و درایت، عالمانه، عالماً، باعلمبه، عمیقاً، عمیق، آگاهانه
دانستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال انستن، شناختن، سراغ داشتن، اطلاع داشتن، مطلع بودن، واقف بودن آگاهی داشتن، سررشته داشتن، احاطِه داشتن، بصیرت داشتن آگاه شدن، آگاهی یافتن، یا
دانشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ش، معرفت، آگاهی، علم، حکمت▼، خِرَد، بصیرت، عرفان دانایی، درک، شناخت، احاطه، اشراف، سررشته، وقوف، بینش، شعور، شم آیندهنگری، وحی فراست جادوگ
دانافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ا، دانشمند، بخرد، خردمند، باادراک، آگاه، آشنا، متوجه فرزانه، فهیم [صورت اسمی:] ◄ دانا، دانشمند مطّلع، مجرب، خبره
دانسته {1فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دانش]}، معلوم، بدیهی، مسلم، قطعی، بلاشک، شنیده، آموخته، دیدهشده، شناختهشده، آشنا، جاافتاده، مشهور، معروف، منتشرشده، چاپشده مرسوم، عام به
دانش سطحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال طحی، دانش خام، آشنایی، آشنایی سطحی، کنایه خرافات خطا، اشتباه مدرکگرایی، تظاهر کم عمقی بچهمکتبی، جاهل
دانشمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شمند، عالِم، فاضل، ادیب، علامه، مجتهد، فقیه، فرزانه استاد، پروفسور، آموزگار دکتر، دبیر دانشجو، طلبه، شاگرد فارغالتحصیل حرفهای، متخصص ادبا