دیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] دیر، گذشته، کار ازکارگذشته بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، بلاتکلیف، پادرهوا، مسکوت، متوقف، متوقفشده بدموقع، بیگاه، نابههنگام دیرآینده، کند، سست، ک
دیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل] دیر بودن، کار ازکار گذشتن دیر آمدن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن، دیرکردن، دست بهدست کردن، جا ماندن دیرکردن، تأنی بهخرج دادن، استخاره کردن، درنگ کرد
دور (فراتر)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دور (فراتر)، فاصلهدار، بعید راه دور، ازراه دور، دوربرد محیطی، پایانی، نهایی دورتر، آنسوتر، فراتر، عقب دورترین، منتهاالیه، اقصا (اقصی) خارج ازدید،
مُسریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دار، ساری، ویروسی، میکروبی، عفونی، باکتریایی، واگیر، همهگیر، اپیدمیک، پاندمیک آمیزشی
پایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دار، عصا، شاسی، اسکلت، چارچوب▼، پشتیبان دیوار، دیوار، تیر▼، طاق، ستون▼، بُن، تکیه
شکل گوشهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دار، سهگوش، مثلث، چهارگوش، مربع، مستطیل، شکل مقعر، شکل محدب لوزی، ذوزنقه، متوازیالاضلاع هرم، مکعب، منشور، مخروط
پیچوتابدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل دار، تابدار، تابیده، پیچاپیچ، درهم پیچیده، پیچخورده، تابیده، خمیده، ناراست، پُرتاب، پیچپیچی، پیچیده▼، معوج، مجعد هزارتو، هزارخانه، هزارچم