دارندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خوردار، دارا، دراختیاردارنده، سهامدار، صاحب، مالک، متمکن، ثروتمند سزاوار [≠ دربردارنده، شامل، دربرگیرنده ≠ موصوف، واجد 7]
دیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] دیر، گذشته، کار ازکارگذشته بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، بلاتکلیف، پادرهوا، مسکوت، متوقف، متوقفشده بدموقع، بیگاه، نابههنگام دیرآینده، کند، سست، ک
دیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل] دیر بودن، کار ازکار گذشتن دیر آمدن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن، دیرکردن، دست بهدست کردن، جا ماندن دیرکردن، تأنی بهخرج دادن، استخاره کردن، درنگ کرد
دور (فراتر)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دور (فراتر)، فاصلهدار، بعید راه دور، ازراه دور، دوربرد محیطی، پایانی، نهایی دورتر، آنسوتر، فراتر، عقب دورترین، منتهاالیه، اقصا (اقصی) خارج ازدید،
اعدامکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ردن، کشتن، دار زدن، مصلوب کردن، گردن زدن، بند از بند جدا کردن
قلابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد رختآویز، جارختی، جالباسی، میخ طویله، بندِ شلوار، دار، گیره قلاب ماهیگیری، شکار
فنون کُشتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ون کُشتی فن، داو، کار، بند، مایه، بدل سرشاخ، بارانداز، فتیله پیچ، کُنده، پل، سرانداز، زیر گرفتن، درو، بزکش، سگبند، مخالف، قوچ
اطاعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام داری، پیروی، فرماننیوشی، رعایت، شنوایی، امتثال، انقیاد، بندگی، تابعیت، متابعت، تمکین، خدمتکاری، طاعت، فرمانبری، عبودیت، چاکری، خدمتگزا
درسختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تار، دچار، مسئلهدار، مقید، اسیر، پابسته، درگیر، متعجب، درمعرض خطر دستپاچه، نامطمئن پا[ی]بند، پا[ی]گیر، پا[ی]دربند منعشده، مم