داروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دوا، درمان، دارویگیاهی استعمال دارو، استعمال، مصرف، استفاده قرص، کپسول، شربت، سیروپ، شیاف، کرم، پماد، ضماد، آمپول، جوشانده، بخور، الکترولیت،
داروی محرّکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام وی محرّک، محرک مواد نیروزا، مواد دوپینگ، مادۀ تقویت کننده مادۀ محرک، نشادر، کوکائین کاتالیست، کاتالیزگر
داروی محرک (تیزکنندۀ حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت وی محرک (تیزکنندۀ حواس، نیروزا) داروی محرّک، نیروبخش
داروی بیهوشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی یهوشی، بیحسی، موضعی، عمومی، مواد مخدر، مادۀ خوابآور کلروفرم، اتر، مورفین تعدیلکننده
دوروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط زور، ریاکار، سالوس، جَلَب، محیل، حیلهگر، متجددمآب، متظاهر، مظلومنما، فرصتطلب، خائن دارای اداواصول نادرویش رذل
استفادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ستفادهکردن، بهکار بردن، استعمال کردن، مصرف کردن، بهکارگرفتن چیزی، آزمودن ورزش دادن استثمار کردن اشغال کردن صرف کردن، خوردن یاری خواستن، پنا
صاحببودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ل] صاحببودن، داشتن چنگ زدن، نگه داشتن، نگهداری کردن برخوردار بودن، لذت بردن، متنفع شدن، دراختیار داشتن، تحت اختیار داشتن، استفاده کردن پُز د
ظرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ف، مخزن، جعبه▼، صندوق، کانتینر، محفظه، حفره سینی، طبق، کازیۀ اوراق سفال، کریستال [نامگذاریظروف طبق جنس یا مواد سازندۀ آن] پیشوندها و پسوندهای مر
تقویتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت و دادن، توانبخشی، استحکام، تجدید قوا، امداد، نیرو بخشیدن، نیروزایی، دوپینگ امداد، کمک استحکام، آهنکشی، سخت کردن، سختی (سفتی) تهییج، تحریک نقاهت، ب
داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی داشتن، دارا بودن، مالکبودن، صاحب بودن حق داشتن ◄حق بودن، مطالبه کردن تملیککردن تشکیل دادن مالک کردن▼ [≠ دربرداشتن، شامل بودن، مرکب بودن از ≠