خامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه سادهلوح، بیغلوغش، بیتزویر، بیتکلف، ناشی، صادق، بیریا، روراست، بیگناه ناآزموده، ناپخته، بیتجربه سادهدل، خوشباور، زودباور رُک، بی
خامبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه خامبودن، ساده بودن، بدویبودن، بیگناه بودن، راست گفتن زودباور بودن
خامبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه خامبودن، ساده بودن، بدویبودن، بیگناه بودن، راست گفتن زودباور بودن
شخصخامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه خام، ساده و بیتجربه وحشی، بدوی سادهدل، عامی، بیفرهنگ بچه امل، قدیمی، سنتی، ازدنیابیخبر تازهوارد، کماطلاع [حالت صفتی ◄ خام▼]
دانش سطحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال طحی، دانش خام، آشنایی، آشنایی سطحی، کنایه خرافات خطا، اشتباه مدرکگرایی، تظاهر کم عمقی بچهمکتبی، جاهل
آدم سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آدم ساده، احمق، شخص خام، مضحکه، بَبو مظلوم، بازیچۀ دست، آلت دست، آلت ◄ ابزار صید [صورت صفتی:] معصوم، بیگناه، بیتزویر، ناشی