خریدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ید، خریداری، ابتیاع، مناقصه، شرکت درمزایده، خرید اقساطی، استقراض فدیه
خریدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی شتری، مصرفکننده، پیشنهاددهنده، طالب، متعامل، امضاکننده، ارائهدهندۀ بالاترین قیمت سرویس خواهنده، متقاضی، مراجع، ارباب رجوع، خواهش
خریدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ت] خریده، خریداریشده رشوهگیر، زرخرید خریدنی، باب خرید مصرفی
خریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خریدن، خریداری کردن، برداشتن، بهمناقصه گذاشتن رشوه دادن فدیه شدن، کفاره شدن قیمت کردن (گرفتن، پرسیدن)
پایین بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ایین بودن، زیر چیزی بودن، زیر بودن، خوابیدن، خزیدن، پایین آوردن فرو-، ◄ پایین آمدن
افقی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] افقی بودن، خوابیدن، درازکشیدن پخش زمین شدن، ولو شدن، افتادن خزیدن، پایین بودن
آهسته رفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هسته رفتن، کند رفتن، خرامیدن، خزیدن، پیاده رفتن، قدم زدن آهسته آمدن، چکهکردن، چکیدن شناور بودن متناوب بودن
نهفته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ودن، پنهان بودن، نهانیکارکردن، زیرآبی رفتن، آرام بودن، پیدا نبودن، ریاکارانه پوشاندن، خزیدن، مترصد بودن، درکمین بودن، مخفی کردن، دزدانه عمل ک
خریدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ید، خریداری، ابتیاع، مناقصه، شرکت درمزایده، خرید اقساطی، استقراض فدیه